به گزارش روابط عمومی فرمانداری به نقل از خبرنگار مهر، افتتاحیه هفته فرهنگ رضوی استان یزد که در منزلگاه امام رضا(ع) آغاز شد، شهر را نغمه گوی ذکر خورشید هشتمین کرد.

پارک بانوان و سالن مجتمع فرهنگی اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی ابرکوه مقصدهای بعدی برنامه های گرامیداشت این هفته بودند که در بسیاری از موارد نتوانستند پاسخگوی انبوه علاقمندان باشند و نمونه آن تکرار چندباره ایستادن های

چند ساعته، توسط جمعی از مردم ابرکوه در سالن اداره ارشاد بود که تنها با عشق به امام رضا(ع) سپری شد.

مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی یزد نیز برای بار چندمین بار نظاره گر کمبودهای فرهنگی شهرستان ابرکوه بود.

عروسک ها نغمه امام را واگویه کردند

عروسکهای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ابرکوه نغمه امام را زمزمه کردند.

درخت از غمی در درون خود و آرزویی محال سخن گفت و پرندگان نیز تنها به دلداری دادن او پرداختند و به سوی حرم دوست پرکشیدند.

کبوتری به همراه دوستان نرفت. اگر چه شوق دیدار دوباره یار در او پر می کشید و علت آن را تنهایی درخت ذکر کرد و آرزویی که برآورده نمی شد.

اما درخت به صورتی معجزه آسا به زیارت رفت و صحنه پایانی و تأثیر گذار، حضور یک پیرمرد با عصایی از جنس همان درخت در کنار مرقد قدسی علی بن موسی الرضا (ع) بود که نوای ساز محمد مفخمی و صدای جابر برزگر لحظاتی روح

مردم را از تالار به سمت مشهد مقدس سوق داد و چه اشک هایی که در چشم مشتاقان دیده شد.

افتخار ابرکوه منزلگاه بودن این شهرستان است

خلیل بصیری به یمن پای نهادن امام هشتم در خاک ابرکوه و با نوای ساز چنین می خواند.

از کرامت افتخار مصطفی

وز شهامت اقتدار مرتضی

از صلابت خسروانش در خضوع

وز مهابت دشمنانش در خشوع

در شگون مقدم از رب جلیل

برکت آمد بر ابرکوه سلسبیل

او تاریخ افتخار این شهرستان را نیز چنین ذکر می کند.

هفدهم از ماه آبان گلبنی

هشتم از ماه ربیع آمد گلی

ای کاش یک کبوتر می شدم

احمد امیدی هم از خاطرات سفر خود به پابوس آقا علی بن موسی الرضا می گوید.

لرزه ای افتاد بر اندام من پا نهاده ام تا در آن دولت سرا

ناگهان دیدم که چشمم می دهد اشکهایش را به من گنبد نما

و در قسمتی دیگر و در وصف آرزوهای خود ادامه می دهد:

می کشیدم در کنار پنجره آهوانه رشته صیاد را

می زدم بر حلقه های آن گره با دل پردرد خود فریاد را

آرزو کردم که من هم ناگهان کاش می شد یک کبوتر می شدم

می نشستم در زمین در آستان، می شکستم بال و پرپر می شدم

ای پادشاه طوس چه احوال از بقیع؟

محسن استوار شاعر جوان ابرکوهی هم دست التجای خود را به سوی آسمان هشتم دراز کرده است و نوایی او هنرمندان موسیقی او را همراهی می کند.

آهوی التجای مرا هم امان بده

اذن دخول بر من بی همزبان بده

این دست های از سرِناداری مرا

با یک اشاره جرعه ای از آسمان بده

شاعر فرصت را مغتنم شمرده و نشانی بانوی بقیع را هم جویا می شود.

ای پادشاه طوس چه احوال از بقیع؟

آقا نشان زمدفن آن بی نشان بده

محمد رضا سلیم زاده نیز با سوزی جانسوز می خواند

ای رضا ای راحت جان شد رضای حق رضایت

نجم ثامن هستِ ثاقب دفتر هستی به ثنایت

ذات بینِش کُنهِ دانش هر سوالی را جوابی

عالم آل محمد مِدحتی خوش از برایت

محمدی(کویر) شاعر پر آوازه یزد همچنان در نقش مجری شاعران را همراه با اشعار دلنشین خود به صحنه می کشاند و شاعران زمزمه می کنند دلنوشته های خود از آن مرقد نورانی را.

ما را دیگر امان ماندن نیست.

--------------

عکس و گزارش: رحیم میرعظیم