به گزارش روابط عمومی فرمانداری به نقل از خبرنگار مهر، مرحوم حسن کارگر از محققان ارزشمند ابرکوه که بسیار مورد توجه مرحوم ایرج افشار، نویسنده، مورخ و محقق نامی کشور بود برگی از آیین های گرامیداشت نوروز در ایام گذشته ابرکوه را در یادداشت های خود آورده که تاکنون منتشر نشده است.

انتشار این گزارش با سالروز درگذشت آن مرحوم همراه شد و به همین دلیل گوشه هایی از یادداشت استاد ایرج افشار در اسفندماه سال 81 به مناسبت درگذشت وی را در زیر می آوریم.

در اين عكس كه توسط دختر مرحوم كارگر در اختيار مهر قرار گرفته است، مرحوم حسن كارگر نفر نشسته است و در اين عكس ايرج افشار و شفيعي كدكني نيز مشاهده مي شوند

ایرج افشار در قسمتی از یادداشتی که برای نشریه بخارا نوشت و مطبوعات محلی ابرکوه نیز در آن روزها آن را منعکس کرده اند آورده است: "اگر در هریک از آبادی های ایران مانند کارگر پیدا شدنی بو د یک ایرانشناسی عالی می داشتیم مگر ایرانشناسی چیست؟ همین است که آب و خاک را گذشته و فرهنگ موطن خود را درست بشناسی وجود نازنین این گونه ایرانشناسان است که منشأ خیر و خبر هستند ولی اغلب استفاده برندگان از قبل آنها، از آوردن نام عزیز آنها خودداری دارند. این حسن کارگر،‌ کتابشناس ابرکوه، قباله کهنه ابرقو، خرابه شناس ابرقو و تاریخدان ابرقو بود. دوستی بود نمونه و مردی بود که باید یکی از تالارهای کتابخانه ها و یا میدانی از شهر را به نام او نامگذاری کنند و اگر نکنند جفایی است که در حق او می شود. باید یادش را پایدار نگاه داشت".

... و اما آيين هاي نوروزي از قلم اين محقق ارزشمند ابركوهي

مردم ابرکوه از اول اسفند به استقبال نوروز می روند

مرحوم کارگر در یادداشت های خود در مورد نوروز که با تلاش دختر ایشان که یکی از اساتید دانشگاهی است در اختیار خبرنگار مهر قرار گرفته آورده است: "در ابرقو از اول اسفند مردم به استقبال عید نوروز می روند و در پی مقدمات این عید بزرگ و سنتی هستند.

مردها کفش و کلاه سفارش می دهند و خیاط های مردانه و زنانه شب و روز کار می کنند تا لباس ها را تا شب عید تحویل مشتریان بدهند".

"سییَن" و" برشتُوک " سوغات نوروز ابرکوه بود

زنهای خانه هم تخم مرغ ها را جمع می کنند و در جای خنک نگه می دارند تا شب عید رنگ کنند. اجزا و اشیاء پخت چنگال (سییَن) را آماده می کنند، مقداری گندم را دو سه روز در آب خیس و بعد جوشانده آن را خشک می کنند تا دو سه روز مانده به عید آن را بو بدهند و با کنجد و شاهدانه بو داده مخلوط کنند که مخلوط این  سه دانه مختلف یعنی گندم و کنجد و شاهدانه را توأمأ "برشتُوک" می گویند.

ابرکوهی های چشم انتظار فرا رسیدن شب پنجه بودند

کوزه های نو می خرند و تره شاهی آماده می کنند، هسته زردآلو، بادام، تخم کدو و هندوانه و آفتابگردان را می جوشانند و آماده نگه می دارند تا شب پنجه یعنی پنج روز به عید مانده بو بدهند، شب پنجه آش شب پنجه که " ُدنگُرک" می نامند می پزند.

از صبح شروع می کنند، آجیل ها را بو می دهند، کوزه هایی که برای سبز کردن تزه شاهی آماده کرده اند  سبز می کنند و بعضی از سبزی ها و غلات را که مدت بیشتری برای سبز شدن لازم دارند چند روز قبل از تره شاهی سبز می کنند.

وسایل هفت سین را آماده می کنند، شب عید تخم مرغ ها را نخ پیچی می کنند و در روناس جوشانده و رنگ می کنند، خانه تکانی می کنند و به حمام رفته پذیرای نوروز می شوند.

شب چهارشنبه سوری پس از اینکه چند نقطه به فاصله های کم آتش افروختند از روی آن می پرند و موقع پریدن از آتش همان جملات معمول را می گویند که "زردی من از تو، سرخی تو از من".

مهره کوزه انداختن، رسمی که فراموش شد

کوزه های کهنه را به پشت بام می برند و در کوچه پرتاب می کنند و زن های چند خانواده، کوزه ای را انتخاب کرده هر یک اشیایی مثل سنجاق قفلی، مهره و گیره سر در آن انداخته نیت می کنند و در تنوری که روزنه زیری آن رو به قبله باشد می گذارند تا صبح شود.

صبح، زن ها و دخترها در محلی جمع می شوند و یک دختر کوزه را از تنور در می آورد و زیر چادر می گیرد و به کسی نشان نمی دهد، در یک گوشه می نشیند کوزه را به زیر دامن پیراهن می کند و زن های دیگر به دور او حلقه می زنند و به ترتیب از اول صف شروع می کنند، هر یک شعری می خواند.

اشعار معمولا دو بیتی های فایز دشتستانی و محلی است و هر شعری که خوانده شد آن دختر که کوزه را زیر دامن پنهان کرده دستش را درون کوزه کرده اولین شیئی که به دستش برخورد بیرون می آورد و نشان می دهد. این شی مال هر کس که بود شعر خوانده شده وصف حال او و فال او است و از این رو تفال می زنند و به خود این کار "مُهره کوزه انداختن" می گویند. مثلأ زنان به هم می گویند منزل فلان کس "مهره کوزه" انداختند.

کاسب ها و مشتری های خوش حساب

کاسب ها و مشتری ها، حساب های بده بستان خود را تا شب عید تسویه می کنند و برای حمامی و سلمانی پلو شب عید به صورت طبخ شده می فرستند. پسرهایی که نامزد یا عقد بسته دارند برای خانه عروس برنج و انارهایی را که چال کرده اند و از این قبیل می فرستند که قواره پارچه ای را گاهی شامل می شود.

صبح روز اول عید، اول اعضاء کوچکتر خانواده از خواب برمی خواستند، به بزرگترها نوروز مبارک می گویند و دست آنها را می بوسند و عیدی خود را که چند تخم مرغ رنگین و گردو و سکه های خرد است، دریافت می کنند و با تعجیل صبحانه خورده لیاس های نو خود را می پوشند تا به خانه پدربزرگ ها، مادربزرگ ها و دیگر بزرگان فامیل بروند و هدیه هایی از این قبیل دریافت کنند.

عروس و دامادهای شادمان در عید نوروز

دامادها صبح زود به منزل پدر عروس می روند و عید را تبریک می گویند و عیدی خود را می گیرند که در قدیم، شامل شال و قبا یا قطعه ای زمین و یا گوسفند بود و امروز ساعت و اشیای دیگری است.

عروس ها نیز به منزل پدرشوهر و مادر شوهر می روند تا عید مبارک بگویند و آنها هم از هدیه به فراخور توان هدیه دهنده بی نصیب نیستند مثل گوشواره، النگو، پارچه و ....

منزل مجتهد محل میزبان مردم بود

بعد از دید و بازدیدهای فامیلی، نوبت بازدیدهای عمومی است که اول منزل مجتهد محل و بعد دوستان و آشنایان می روند. چون محل کوچک است این دید و بازدیدها اگر چه تا سیزده نوروز کماکان ادامه دارد ولی تا ظهر نوروز عملأ تمام می شود.

در فراخگاه ها که بعدها حسینیه نامیده شد و امروزه میدان ها و فلکه ها هستند، جوان ها جمع می شدند و با تخم مرغ ها و گردوهایی که عیدی گرفته بودند بازی می کردند.

رسوم و آیین های گذشته را ماندنی کنیم

در تدبر در یادداشت هایی که از زبان محققان محلی به یادگار مانده است به وضوح می توان به زندگی های ساده ای که آن روزها در جریان بود، پی برد.

همین ساده زیستی و بی پیرایگی ها باعث زندگی های پر دوامی شده بود که هنوز هم می توان در بین بزرگان فامیل از آنها نشان گرفت.

اندیشیدن به این مسئله که چگونه می توان با وجود سختی های به خصوص معیشتی در دوران های دور این چنین سرزنده زیست و پیدا کردن پاسخی برای این سئوال کار مشکلی نیست.

همین الان و به بهانه در پیش بودن ایام نوروز، پای صحبت های پدربزرگ ها و مادر بزرگ ها بنشینید تا آنها شما را به درس های زندگی خوش راهنمایی کنند.

همچنین باید یاد کسانی که تجربیات پیشینیان را مکتوب کرده و آنها را در اختیار ما قرار داده اند نیز گرامی داشته شود و ما نیز باید در زنده نگهداشتن این خاطرات که تاریخ شفاهی لقب گرفته اند کوشا باشیم.

................................

گزارش: رحیم میرعظیم